تحول خانواده در جهان
خانواده در روم قدیم
تابع اصول مذهبی بوده و هر خانواده ، خدایان بخصوصی داشته ،
اعضای خانواده علاوه برزنان متعدد ، غلامان و کنیزان و بندگان نیز بودند و مجموعه این افراد ، خانواده در روم قدیم را تشکیل می دادند .
خویشاوندی در تمدن روم قدیم فقط در میان مردان معنا داشت و درمیان زنان اصلاً معنایی مردان علاوه بر اینکه رئیس خانواده بودند بلکه پس از مرگ نیز به عنوان خدای خانواده مورد پرستش و عبادت قرار می گرفتند .نداشت و قرابت به صورت همخونی بوده است ، قرابت حقوقی بین آنها برقرار نبوده است .
بنابر این نظام خانوادگی پدر سالاری بوده و متکی بر اصول مذهبی رایج در عصر آنها بوده است .
خانواده در یونان قدیم
خانواده در یونان قدیم بر اساس مذهب بوده نه بر اساس علاقه و عاطفه . خانواده مجموعه ای بوده که اجداد و نیاکان واحدی را می پرستیدند به عبارت دیگر کسانی که نیاکان واحدی داشتند یک خانواده را تشکیل می دادند . گسترش خانواده فقط با اولاد ذکور بوده و در نتیجه زنانی که عقیم یا دختر زا بودند به شدت از خانواده طرد می شدند . نتیجه چنین تفکری در جامعه، رواج فرزند خواندگی بوده است .نظام خانوادگی پدر سالاری بوده است.(پودمان حقوق خانواده،شبکه آموزش سیمای جمهوری اسلامی www.irib.ir/tv)
خانواده در اروپا
نهاد خانواده در سطح جهانی تحت تاثیر تحولات اجتماعی دهه های گذشته با تغییرات،چالشها، مسایل و نیازهای جدید و متنوع شدن نظامهای خانواده مواجه شده است. پاره ای از این تحولات موجب تزلزل و ناپایداری موقعیت خانواده شده است، کاهش سطح تمایل ازدواج، افزایش آمار جدایی و طلاق و شکل گیری روابط نابسامان از جمله آثار آسیب دیدگی خانواده جوامع امروزی است
یکی از مورخین به نام لارنس استون در بررسی تحول خانواده قرون وسطایی در یک دوره سیصد ساله(1500 الی 1800میلادی) سه مرحله اصلی را تشخیص داده است:
1. خانواده دودمانی باز: در اوایل دوره و صدها سال پیش از آن شکل مسلط خانواده بود . این خانواده نوعی خانواده ی هسته ای بود ، که در خانه ی نسبتاً کوچکی زندگی می کرد،اما عمیقاً با روابط اجتماعی محلی ، ازجمله روابط با خویشاوندان دیگر احاطه گردیده بود. خانواده به وضوح از اجتماع محلی جدا نبود .افراد آن از صمیمیتهای عاطفی که که ما امروز جزء زندگی خانوادگی می دانیم بهره مند نبودند و یا در جستجوی آن نبودند. رابطه ی جنسی در زندگی زناشویی به عنوان منبع لذت تلقی نمی گردید، بلکه به عنوان امری لازم برای به دنیا آوردن فرزندان در نظر گرفته می شد.انتخاب افراد تابع علایق دیگران مانند پدر و مادر ، خویشاوندان نزدیک یا اجتماع محلی بود. علمای اخلاق و عالمان مذهبی عشق جنسی یا رمانتیک را خارج از محافل اشرافی بیماری می دانستند.امکان مداخله در خانواده از خارج بسیار زیاد بود و هیچ مطلب خصوصی و محرمانه ی داخلی وجود نداشت . بنا بر این خانواده نهادی باز ، رام شده و مطیع ، غیر عاطفی اقتدارگرا بود
2. خانواده ی پدر سالاری محدود: این شکل خانواده که تا اندازه ی زیادی به طبقات بالای جامعه محدود می گردید، نوعی خانواده انتقالی است . در این مرحله خانواده ی هسته ای به صورت واحدی مجزاتر ، جدا از پیوندهایش با خویشاوندان دیگر و با اجتماع محلی در آمد.این مرحله از تحول خانواده با تأکید فزاینده ای بر اهمیت عشق در روابط زناشویی و پدر و مادری همراه بود، اکر چه قدرت اقتدارگرایانه ی پدران نیز افزایش یافت.
3. خانواده ی هسته ای محدود: گروهی که با رشته های عاطفی و نزدیک پیوند یافته ، به میزان زیادی از خلوت خصوصی خانگی برخوردار است و تمام توجه خود را به پرورش کودکان معطوف می سازد. تشکیل پیوند های زناشویی بر پایه ی گزینش شخصی وعشق رمانتیک و مهرورزی است و انتخاب همسر بر پایه ی تمایل به رابطه ای که محبت یا عشق ارائه کند ،نهاده شد .این خانواده که در آغاز در میان گروههای مرفه پدید آمد ، به تریج با گسترش صنعتی شدن در کشور های غربی کم وبیش عمومیت پیدا کرد . (آنتونی گیذنز ، 1383 ص430-429)
هر چند در برخی از نواحی مانند مناطق دور دست آسیا ، آفریقا یا اقیانوس آرام شکلهای سنتی خانواده شامل خانواده های گسترده ، کلانها ، و چند همسری چندان تغییری نکرده اند اما در بیشتر کشورهای جهان سوم ، تغییرات گسترده ای در حال وقوع است.
مهمترین تغییراتی که هم اکنون در سراسر جهان رخ می دهند عبارتند از:
1. کلانها و دیگر گروههای خویشاوندی به هم پیوسته نفوذ خود را از دست می دهند.
2. روندی کلی در جهت انتخاب آزادانه ی همسر مشاهده می شود.اگر چه به هیچ وجه همبستگی کاملی وجود ندارد ، اما خانواده ی گسترده معمولاً با ازدواجهای تنظیم شده ربط دارند. تأکید بر اندیشه ی فردگرایی غربی و عشق رمانتیک و عوامل دیگر سبب تضعیف نظام های خانواده گسترده و محدود کردن ازدواج های تنظیم شده گردیده است . و اغلب جوانان خواهان حق انتخاب شریک زناشویی خود هستند.
3. حقوق زنان ، هم از نظر حق انتخاب در ازدواج و هم تصمیم گیری در خانواده بیش از پیش به رسمیت شناخته می شود. میزان زیادتر اشتغال زنان در خارج از خانه ، همراه با آسان تر شدن طلاق ، با این تغییرات در ارتباط هستند.
4. کاهش نقش گروه خویشاوندی به عنوان عامل سازمان دهنده ی تشکیل روابط زناشویی. بیشتر ازدواج ها در فرهنگهای سنتی « ازدواجهای خویشاوندی » بود . از افراد انتظار می رفت ، یا مجبور بودند با شریک زناشویی انتخاب شده از میان افراد خاصی، که به وسیله ی روابط خویشاوندی معین می شد ، ازدواج کنند.
5. آزادی جنسی در جوامعی که بسیار سختگیر بودند بیشتر رواج می یابد. گاهی این فرایند پیشرفت زیادی نکرده است ، و تغییراتی در جهت معکوس نیز رخ داده است ، مانند آنچه به دنبال انقلاب اسلامی در ایران رخ داده است.
6. روندی کلی درجهت گسترش حقوق کودکان وجود دارد. و بیشتر حکومتها چارچوبهای قانونی برای حمایت از کودکان ایجاد کرده اند. اگر چه راه درازی در پیش است تا این قوانین عمومیت پیدا کنند.
تحول خانواده در ایران
1. خانواده قبل از اسلام
الف:تطور خانواده ایرانی پیش از ساسانیان
ایرانیان در سر آغازبه تیره هایی بخش می شدند.چندی دیگر،این گرو ه ها منشأ خانواده ها و قبیله ها گشتند . بدین گونه سلسله مراتبی از مردم به شکل هرم بند بازان پدید آمدکه خانواده هسته مرکزی آن بود .این خانواده ابتدایی ، یکسره روح پدر سالاری داشت و اقتدار پدر ،در آن میان ،بی حد و حصر بود .یگانه نکته ای که هست ،این است که تطور این نخستین گروه خانوادگی که زاده بی فصل تیره است ، به تأنی صورت گرفت .
خانواده بزرگ کهنترین نمونه نوعی است که می شناسیم . ترکیب آن از این قرار است :در ملکی موروث که قابل انتقال نیست ، پدر و مادر و فرزندان و نوادگان و برادران و خواهران و عروسان و دامادان و عموزادگان و عمه زادگان و دایی زادگان و خاله زادگان و بستگان دیگر ، و خلاصه همه را زیر نظر رئیسی واحد ،در پیرامون اجاقی واحد و برای برگزاری آئینی واحد و پرستشی واحد در زیر سقفی واحد گرد می آورد . این گروه ، گروهی است که از تیره پدید آمده است . در مقابل ، ترکیب گروه ساسانی ،گروه قرن ششم میلادی ، با نمونه ای مطابقت دارد که تحول و تکاملی بیشتر یافته است ، چنین می نماید که خانواده این دوره با پدرو مادر و فرزندان حجمی بسیار کمتر از حجم نمونه تیره ای خود دارد ،می توان گفت که آن وقت به ساده ترین صورت خویش در آمده است .( مظاهری، ص 5 )
تحول و تبدل اقتصادی ایران در عهد هخامنشی دگرگونی دیگری در بنیان خانواده به بار آورد . تا وقتی که ثروت ایرانیان عبارت از گله و اراضی و املاک بود ، میراث خانواده تقسیم ناپذیر ماند ، اما همین که پول و مال منقول پیدا شد ، مال فردی بر تملک گروهی غلبه یافت و اگر چه تقسیم همه ی دارایی پذیرفته نشد، دست کم تقسیم قسمتی از میراث که « نقد » بود ، پذیرفته شد.و بدیهی است که خانواده در چنین نظامی انقسام می پذیرد و تکثیر پیدا می کند و گروه پرحجم به چندین خانواده ی کوچک تقسٌم می یابد. (مظاهری ، ص 11)
ب:تحول خانواده ایرانی در عهد ساسانیان
گروهی که بی فصل ، از تیره سر چشمه گرفته بود اعضاء بسیاری در بر داشت .دارای حجمی بسیار سخت سازمان یافته و یکسره پدر سالاری بود . رئیس گروه همه گونه قدرت واختیار داشت .و بر زنان و فرزندان و همه ی خدم خانواده ی خود مسلط بود.حق قضاء خانوادگی و ولایت خانواده ، حتی حق متهم و محکوم شناختن آن عده از پسرانش را هم که هر کدام برای خودشان پدر خانواده بودند ، به او ارزانی می داشت . اختیار کشتن ، به بردگی فروختن ، از خود ندانستن ، شکنجه دادن و رها کردن و سر راه گذاشتن و ... زنان و فرزندانش را به او می داد.( مظاهری ،ص12)
ناگفته پیداست که چنین خانواده ای اعضای بسیاری در بر داشت . اما پیوند های این افراد و اعضا با همدیگر به یک سان نبود .در میا نشان کسانی پیدا می شدند که خویشان نزدیک نبانزدشته- nabanazdista- بودند و کسانی پیدامی شدند که خویشاوندان ساده ای بیش نبودند و نافیه – nafya- خوانده می شدند .گروه نخست به مفهوم اخص پدر ومادر و فرزندان و بردران و خواهران برادران و خواهران پدر و مادر ،و بچه ها و نوه ها را در برمی گرفت. بدین سان خانواده باستانی هر چه کوچک می بود خویشان و بستگان بسیاری در بر داشت که همه شان نیایشی مشترک به جا می آورند ومعاش خودشان را تا اندازه ای از ملکی فراهم می آورند که آن هم مشترک بود .اما ساده ترین نمونه ی خانواده ی ایرانی در دوره ی پیش از اسلام ، نمونه ای که جز پدر و مادر و فرزندان چیزی در بر ندارد ، نخستین بار در حدود هزار سال پس از آن تاریخ ، در قرن ششم میلادی در گرماگرم سلطنت ساسانیان پدیدار می شود.
در واقع خانواده ایرانی در آن دوره در مرحله بسیار پیشرفته ای از تحول خود بود .واین دگرگونی حجم خود را مدیون چند عامل پیشرفت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است .
تحول کلی اجتماع ایرانی در جهت آزادی فرد، قدرت پدر خانواده را در آغوش گروه خانوادگی کاهش می دهد و به عکس مایه ی افزایش قدرت زیردستان پدر خانواده می شود . زن بدین گونه ، در کانون خانواده بیشتر از پیش همپایه ی مرد (شوهر )می شود، در صورتی که بچه ها کم کم از استبداد پدر آزاد می شوند.
پیش از هر چیز ،خانواده این امتیاز های تازه را مدیون آیین زردتشت است که اندیشه هایش در باره خانواده آرمانی از قرن سوم میلادی به عنوان اسوه هر سازمان خانوادگی بر گردن ایرانیان گذاشته شد.
مذهب زردشت زن را در عروج به بلندترین مقامها یاری می دهد . آذرنرسه پسر هرمز دوم زنش را شریک تخت و تاج پدشاهی می کند . و شاهپور که به سال 310تاج بر سر نهاد همین کار را با زن خویش صورت می دهد . نقش همسر ورهران دوم ـ بهرام دوم ـ ، تاج بر سر ، در کنار شوهرش ، به روی سکه ها ، دیده می شود . بیوه ی ورهران پنجم ، مادر هرمز سکستانی و کسی که بعداً «پیروز اول »خوانده شد ، ازسال 457 تا سال 459 به سمت ملکه ی بامبشنان بامبشن بر ایران پادشاهی می کند.مادر شاهپور دوم ، تا روزی که پسرش به سن رشد برسد ، نیابت سلطنت را بر عهده می گیرد. وچندی دیگر بوران و آزرمیگ دخت بر ایران پادشاهی می کنند.(مظاهری، ص 15)
از سوی دیگر ، خانواده ایرانی در این زمینه مدیون عوامل دیگری چون پیشرفت اقتصادی و پیشرفت معنوی است که از اواخر قرن پنجم تحقق پذیرفته بود . همه این علل و اسباب به وجهی کم و بیش مستقیم ،مایه آن شد که خانواده ایرانی سرانجام پای در این راه نو بگذارد.
در دوره پادشاهی دو خسرو ،دگر گونی ها ی دیگری هم به وقوع پیوست که باعث تقلیل حجم گروه خانوادگی شد . ملایمت و نرمی آیین زردشت یکی از عواملی است که در این دگرگونی ها را پدید آورد . تبدل اقتصادی دومین عاملی است که باعث تقلیل حجم گروه شد . پس در قرن خسرو بزرگ است که خانواده ایرانی سرانجام جریان عادی تغییر شکل خود را از سر می گیرد و توجه به اصالت فرد – اندیویدوالیسم individualisme - که مدتی دراز به علت رخوت و رکودی در اقتصاد که آن نیز زاده تهاجم های بالکانیها بود به تأخیر افتاد ه بود کم کم نمایان می شود . این دوره که برهه تغییر جهتی در تاریخ بود به تأخیر افتاده بود ،کم کم نمایان می شود این دوره که برهه تغییر جهتی در تاریخ دنیا و بویژه در تاریخ سرزمین ایران آن روزگار است از همین رهگذر در تحول خانواده تأثیر بسیار داشت .
گروه خانوادگی روستایی که پابسته زمین موروث بود ،از آن زمان جای خود را به خانواده شهر نشین یا به گروهی می داد و بس که از آن پس میراثی انتقال پذیر داشت . (مظاهری، ص19 )
2. خانواده بعد از اسلام
در ایران بعد از اسلام اقتصاد مبتنى بر کشاورزى، نقش مهمى را ایفا مىکرد; لذا خانواده همچنان نقش مؤثرى را در تولید فلاحتى و صنعتى به عهده داشت.
افراد خانواده تحتسرپرستى پدر یا رئیس خانواده - که مسؤول تامین نیازهاى خانواده بود در کشتزارها و کارگاههاى خانگى کار مىکردند; در حالى که دستورات اسلام در مورد حقوق زن یک تحول جدى در پایگاه اجتماعى زنان ایجاد کرده بود.
گسترش روز افزون کشاورزى و دامپرورى که مستلزم کار گروهى بود، وسعتخانواده را لازم مىساخت. این کار با نگهدارى فرزندان حتى پس از ازدواج و بوسیله رسم تعدد زوجات - که البته اسلام آن را محدود کرده بود - ادامه یافت.
در این دوره، افراد خانواده که به ده تا سى نفر مىرسیدند در یک جا زندگى مىکردند و در زمینى اجارهاى یا زمینى که ملک همه آنها بود، با هم زراعت و محصول را به تناسب میان خود تقسیم مىکردند. نقش مؤثر اعضاى خانواده در تولید فلاحتى سبب حمایتخانواده از زناشوئى مىشد. بنابراین جوانان از «همسرگزینى» بیمى نداشتند و بآسانى تن به قید تاهل مىدادند. با آغاز دوران اسلامى، صورت افراطى ازدواج بین خویشاوندان بتدریج محدود شد و ازدواج پدر و دختر، مادر و پسر و یا برادر و خواهر تحریم و ازدواج با افراد خارج از دایره بسته خانواده تشویق گردید و این عامل سبب رواج نوعى احساس همبستگى انسانى و جلوگیرى از رشد بىرویه خونپرستى و اریستوکراسى شد.
رسم تعدد زوجات که قبل از ظهور اسلام در میان تمام افراد شرقى از جمله یهود، عرب و ایرانى شایع بود، بشرط محدودیت، مورد قبول اسلام قرار گرفت. در صدر اسلام نظام اصیل اسلامى بر جامعه حاکم بود و زنان در امور مربوط به زندگى اجتماعى و حتى سیاسى جامعه نقش مهمى را ایفا مىکردند. (نگرش بر سیر تاریخى و تطبیقى موقعیت زنان در ایران :فائزه عظیمزاده اردبیلى ، نشریه ندای صادق شماره 19 )
تحول خانواده در دوران جدید با صنعتی شدن اروپا ی غربی آغاز شد . سنتهای دیرپا رو به زوال رفت و بر اساس حقوق اجتماعی تازه،که نتیجه انقلابات فکری قرن جدید بود ،شکل های نوی از خانواده پدید آمد. (جمشید بهنام ، 1350، ص 4 )
حقوق جدید خانواده نسبت به این تحول خیلی دیرتر تغییر یافت ،خصوصاًکه در نظر بسیاری از افراد در قرن نوزدهم – و حتی اوایل قرن بیتسم – خانواده نهادی بود که دورانش بسر آمده بود.
دلایل اصلی تحول خانواده عبارت بودند از تغییر خصو صیات شکل تولید و بهره برداری ، تحرک نیروی کار، افزایش فعالیت های نوع دوم و سوم (صنایع و خدمات )، بالا رفتن سطح مصرف و استفاده از کالاها و خدمات تازه مصرفی . این دگرگونی ها موجب شد که مسئو لیت های جمعی و عمومی جانشین مسئو لیت های خانوادگی شوند ، فرد خود را متعلق به جامعه بداند و خانواده نقش حمایت کننده خود را از دست بدهد . این تقسیم جدید نقش ها باعث تغییراتی در شخصیت افراد شد و شکل خانواده جدید را دگرگون ساخت .
همه دگرگونی های اجتماعی امروزی بر خانواده و نقش افراد آن تأثیر می گذارد و در مقابل تغییراتی که در نقش های خانوادگی تحت تأثیرات ایدئولوژیک انجام می گیرد در زندگی اقتصادی جامعه موثر است .
دگرگونی خانواده ی ایرانی در قرن اخیر آرام و کند اما مستمر و قاطع بوده است . زمانی دراز شکلی از خانواده در این سرزمین وجود داشت که جامعه شناسان آن را به اصطلاح کلی «خانواده ی گسترده» وصف کرده اند.خانواده ای بود بر اساس شرایع اسلامی و سنت های ایرانی .ومذهب ، سنت و شیوه ی تولید اقتصادی جوامع کشاورزی مبانی آن را تشکیل می داد. این خانواده بر اساس «پدر تباری» ، «پدر مکانی » و « اولویت جنس مذکر » استوار بود و سازمان مرتبی داشت که زیر نظر پدر اداره می شد. خانواده واحد تولید و مصرف بود .منزلت اجتماعی زن ناچیز بود و به فرزند آوردن و انجام کارهای خانگی و گاهی کشاورزی و نساجی محدود می شد. فرزندان نام و نشان از پدر می بردند و سرای خانوادگی نسل های مختلف را در خود جای می داد و پاسدار سنت ها بود .مقررات ازدواج و طلاق و ارث و نگهداری فرزندان بر اساس فقه اسلامی استوار بود و روابط افراد خانواده بر سلسله مراتبی مبتنی بود که همه قبول داشتند.
برخورد با تمدن صنعتی غرب ونتایج آن که عبارت از تغییرات ساخت اقتصادی جامعه ، رواج شهرنشینی ، و دخالت دولت باشد ، موجب تغییرات عمده در این شکل از خانواده و خصوصاً شکل شهری آن شده است .
نفوذ تمدن غرب که گاهی صورت تقلید بدون قید و شرط به خود می گیرد بیش از همه در روابط زن و مرد وپدران و فرزندان به چشم می خورد. و زن به عنوان همدم و همکار مرد پذیرفته شده است
مدرسه به کمک خانواده آمده وگاه تعالیم آن با تعالیم خانواده تضاد پیدا کرده است.تغییرات اجتماعی روز به روز سریعتر شده و افکار نو و گاهی آداب و رسوم مسخ شده ی غرب از طریق مطبوعات ، رادیو و تلویزیون و سینما در اختیار نسلهای جوانتر قرار گرفته است.
امکانات «تحرک اجتماعی» موجب رشد طبقات متوسط در شهرهای ایران گردید وگسترش آموزش عمومی و تخصصی شدن مشاغل ، رفتارهای جدید و تحرک مکانی راسبب شد که در دگرگونی ساختار خانواده مؤثر بود. پیدایش شهرهای بزرگ و زندگی در آپارتمان های کوچک، نومکانی و تحرک بی سابقه جغرافیایی شاغلان جوان، آنان را از سالمندان و والدین دورمی سازد و افراد ترجیح می دهند که بیشتر در درون نسل خود زندگی کنند. از طرف دیگر، همراه با تغییرات سریع جامعه، به ناچار ارزش ها، رسوم، عادات و دانستنیها هم تغییر می کند و نسلها از هم فاصله می گیرند.
دخالت دولت در امر خانواده نیز اهمیت بسیار دارد . اعلام تساوی حقوق مرد وزن و تدوین قانون حمایت از خانواده را باید از جمله این اقدامات دانست.
براثر تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فکری، خانواده دچار تغییراتی شد. جامعه به تدریج از الگوی جامعه کشاورزی به صنعتی تغییر یافت. بنابراین هم کارکردها و هم اقتدار خانواده، همراه با آن دگرگون شد. عمده ترین پیامد و نتیجه حرکت از خانواده سنتی روستایی به خانواده شهری و صنعتی جدید، تحول از نظام خویشاوندی گسترده به خانواده هسته ای بود. براثر این تغییرات، خانواده از حالت یک واحد تولیدی و مصرفی به یک واحد مصرفی تبدیل شد. دیگرنیازی به استفاده از تعداد بسیار فرزندان و اعضای دیگر خانواده وسیع وجود نداشت تا در کار خانوادگی به صورت دسته جمعی شرکت کنند. تولید اقتصادی از خانواده به کارخانه منتقل شد و مؤسسات اجتماعی نقش تربیت و پرورش متخصصان را برعهده گرفتند. پیوندهای خانوادگی به چند دلیل سست و ضعیف شد از جمله این دلایل می توان به جابجایی جغرافیایی فرد در جامعه شهری و استفاده از گروه های رسمی برای حل مسائل و مشکلات به جای گروههای خویشاوندی و سنتی، به دست آوردن پایگاه اکتسابی از طریق کار و تلاش و تحصیلات اشاره کرد.
نتیجه اینکه سیمای خانواده امروزی در ایران، خانواده ای است که در آن قدرت صرفاً از آن مرد نیست و تصمیم گیران خانه مرد و زن هستند و دیگر مرد بودن دنیای متفاوتی، با امکانات و اعتبار متمایز محسوب نمی شود. فرزندان در خانواده از جایگاه بهتری نسبت به گذشته برخوردار شده اند .که حتی در مواردی حالتی افراطی به خود گرفته است . این خانواده به نومکانی رأی می دهد.امروزه کمتر زوج جوانی را می توان یافت که علاقمند به زندگی با والدین خود یا یا والدین همسرش باشد . اگر در گذشته مردان ترجیح می دادند که همسرشان خانه دار و از نظر تحصیلات پایین تر از خودشان باشند . امروزه برعکس اغلب آنها به دنبال همسر شاغل و ترجیحاً با تحصیلات عالیه هستند.
خانواده ی امروزی هرچند بی فرزندی را نمی پسندد از تعدد فرزندان نیز گریزان است . و بیشتر به کیفیت زندگی و رفاه و مجهز شدن به ملزومات زندگی امروزی می اندیشد هر چند خود این امر خانواده ها را با مشکلات جدیدی مواجه کرده و بنوعی آرامش را از خانواده می گیرد.از آن جمله مسابقه خانواده ها برای مجهز شدن به وسایل مدرن و تجملی در سایه ی چشم و هم چشمی است.
هیزمی
|
(Hizomi ) از سنت های نیکو و پسندیده ی گذشته که امروزه منسوخ شده است . سنت های مرتبط با مراسم ازدواج و ختنه (خنده سوری)و سایر مراسم و جشن های محلی بوده است . که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنم. با توجه به این که در گذشته سوخت اصلی مردم روستا هیزم بوده است ، کمتر از نفت در این مناطق خبری بوده و تنها در این اواخر استفاده از نفت به عنوان سوخت برای طبخ غذا و سوخت استفاده می شد . به این دلیل وقتی مراسمی در پیش بود معمولاً یک هفته یا بیشتر مانده به مراسم مثلاً عروسی یک نفر از طرف خانواده عروس و یک نفر از طرف خانواده داماد با دستمالی از شیرینی به تک تک خانه های روستا مراجعه کرده و ضمن تعارف شیرینی آنان را از مراسم مطلع می کردند . البته افرادی که کام خود را با شیرینی خبر کننده شیرین می کردند معمولاً مقداری شیرینی روی شیرینی های او می ریختند . چند روز مانده به مراسم اعلام می شد که قرار است فردا برای آوردن هیزم به صحرا بروند. صبح روز موعود مردان روستا هر کدام با ریسمان و تبر و الاغ در یک منطقه گرد آمده جهت آوردن هیزم به صورت دسته جمعی راهی صحرا می شدند . وقتی افراد به اندازه بار یک الاغ هیزم جمع می کردند . آنها را با طناب به هم بسته و به اصطلاح محلی (خَرَکین) هیزم را روی الاغ بار گذاشته به سمت روستا حرکت می کردند . از نکات قابل توجه در این مراسم رقابت بین جوانان برای جلو افتادن از یکدیگر بوده است. در این رقابت و تلاش هر فردی که از بقیه جلوتر بود در نزدیکی ورود به روستا مورد استقبال اهالی قرار می گرفت و بر روی بارِ اولین الاغ شال قرمزی می انداختند و این نشانه ی موفقیت او در این رقابت جمعی بوده است.که برای جوانان بسیار مهم بحساب می آمده چون در مراسم استقبال تعدادی زیادی از مردم بخصوص زنان و دختران حضور پیدا می کردند. بدین ترتیب حجم نسبتاً زیادی هیزم وارد روستا می شد که برای برخی افراد سرشناس روستا از جمله روحانی روستا هم یکی دو بار می بردند و بقیه را هم جهت پخت نان به خانه صاحبان مجلس می بردند . و بخشی از هیزم ها را درشب عروسی در میدانی گذاشته و بعد از صرف شام هیزم را آتش زده و به جشن و پایکوبی می پرداختند و این هیزم ها در گذشته که روستا برق نداشته وسیله روشنایی مجلس هم بوده است. بعد از این سنت پسندیده مردانه نوبت زنان بوده تا آستین همت بالا زده به کمک خانواده ی داماد وعروس رفته مقدمات پخت نان را فراهم کنند .از قبیل پاک کردن گندم های مراسم وبعد از آرد شدن آن در آسیاب روستا ( در گذشته در وسط روستا آسیابی آبی وجود داشته که امروزه بخش های مهم آن تخریب شده است) آرد خمیر شده وبا همیاری زنان به نان تبدیل وآماده مصرف در مراسم عروسی که معمولاً سه شبانه روز طول می کشید می گردید. یکی از رسوم پسندیده در گذشته اداره ی امور محلی توسط خود مردم بوده که خود حاکی از استقلال مالی روستاها نسبت به حکومت مرکزی بوده است .لذا سهمی از عواید زراعت ومحصولات را به اقشار خاص از جمله « سید ، آخوند » یا ملّا می دادند و.... ( لمپتون 1362 :606).
|
|
|
(charkhook koni) |
|
|
|